یادداشت ها

(قرآنی ـ حدیثی ـ فقهی ـ ادبی)

(قرآنی ـ حدیثی ـ فقهی ـ ادبی)

بحث از سه فراز شکل گرفته است:

1. نزول تدریجی قرآن قطعی است.

بی تردید نزول تدریجی برای قرآن وجود داشته است.

دلایل این سخن به قدری روشن، متنوع و استوار است که تنها به صورت گذرا به آن اشاره می شود:

 

1.    آیات قرآن:

آیات بسیاری از قرآن کریم وجود دارد که به گونه نص یا ظهور بر اصل نزول تدریجی قرآن دلالت دارد. نمونه هایی از این آیات عبارتند از:

1-    و قالوا لَوْلا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً واحِدَةً کَذلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَ رَتَّلْناهُ تَرْتیلاً (فرقان 33)

ترجمه: و [کافران] گفتند: چرا قرآن بر او یکجا فرو فرستاده نشده است؟ چنین [ما آن را به تدریج نازل‏] کردیم تا قلبت را استوار گردانیم

2-    وَ یَقُولُ الَّذینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذینَ فی‏ قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى‏ لَهُم (محمد 20)

توضیح: در این آیه از نزول سوره پس از انتظار ایمان آورندگان برای آن یاد شده که به یقین از جهات گوناگون با انحصار نزول قرآن در نزول دفعی سازگار نیست. 

3-    یَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فی‏ قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ (توبه 64)

4-    وَ إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَ جاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَ قالُوا ذَرْنا نَکُنْ مَعَ الْقاعِدینَ (توبه 86)

5-    وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ أَیُّکُمْ زادَتْهُ هذِهِ إیماناً فَأَمَّا الَّذینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إیماناً وَ هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ (توبه 124)

6-    وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ هَلْ یَراکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ (توبه 127)

7-    قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتی‏ تُجادِلُکَ فی‏ زَوْجِها وَ تَشْتَکی‏ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ (مجادله 1)

8-    وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ (جمعه 11)

9-    مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلاً (احزاب 23)

10-                        الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَ عَلِمَ أَنَّ فیکُمْ ضَعْفاً فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرینَ (انفال 66)

11-                        غُلِبَتِ الرُّومُ فىِ أَدْنىَ الْأَرْضِ وَ هُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ (روم 2و3)

12-                        وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ (آل عمران 123)

13-                        فلا یَحزُنْک قولُهم إنّا نعلمُ ما یُسِرّون و ما یُعْلِنون (یس 26)

14-                        وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللَّهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ (نساء 140 مدنی)

که اشاره به آیه شریفه: وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذینَ یَخُوضُونَ فی‏ آیاتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى یَخُوضُوا فی‏ حَدیثٍ غَیْرِهِ (انعام 68 مکی) است.

 

2.   روایات شأن نزول:

صدها روایت منسوب به معصومین علیهم السلام در کتب روایی عامه و خاصه که (در میان آنها دهها روایت معتبر از جهت سندی و فهرستی وجود دارد و) در آن شأن نزول آیه با یک واقعه تاریخی پیوند داده شده است.

 

3.  نقلهای تاریخی:

صدها روایت و نقل تاریخی ثبت شده در کتب تاریخی عمومی (مانند تاریخ طبری) و کتب سیره (مانند مغازی و سیره ابن اسحاق)، که درباره وقایع تاریخی مرتبط با نزول آیات سخن آورده است.

کلید واژه هایی همچون :

أنزلت هذه الآیة فی ...

فأنزل الله عزّ و جلّ فیهم ...

... حتى نزلت هذه الآیة

لمّا نزلت آیه ...

در منابع تاریخی بسیار به چشم می خورد.

 

4.  برخی مباحث علوم قرآنی:

موضوعات فراوانی از علوم قرآنی که اساس آن بر تدریجی بودن نزول قرآن استوار است و از آغاز پیدایش علوم قرآنی، از مقبولات و مسلمات مورد اتفاق صحابه و تابعین و اندیشمندان نخستین اسلامی بوده است.

مباحثی همچون:

1.     ترتیب نزول و این که کدام آیات نخستین بار و کدام آخرین بار بر پیامبر نازل گشت.

2.     شان نزول

3.     مکی و مدنی، حضری و سفری، صیفی و شتوی و ... بودن آیات

 

5.  تصریح امیر مومنان علیه السلام و برخی از صحابه:

از امیرمؤمنان علی علیه السلام روایاتی نقل شده است که در آن تصریح به گوناگونی زمان و مکان نزول آیات شده و دانش آن از ویژگیهای آن حضرت دانسته شده است:

1.     سلونی ، فو الله لا تسألونی عن شیء الا أخبرتکم ، سلونی عن کتاب الله فو الله ما من آیة الا وأنا أعلم بلیل نزلت أم نهار ، أم فی سهل أم فی جبل.

[ خطیب البغدادى فی الفقیه والمتفقه ج ص ، وحاکم الحسکانی فی شواهد التنزیل ( ج1 ص30 ـ 31 الفصل 4 ) ، ومحب طبری فی الریاض النضرة ( ج2 ص262 ) ، وابن عبد البر فی الاستیعاب ( ج2 ص509 ) ، وجامع بیان العلم ( ج1 ص114 ) ، و خوارزمی فی المناقب ( ص49 ) ، وابن حجر فی تهذیب التهذیب ( ج7 ص7 ـ 337 ) ، وفتح البارى شرح البخاری ( ج8 ص485 ) ، و سیوطی فی تاریخ الخلفاء ( ص185 ). وفی الاتقان ( ج2 ص318 ـ 319 )]

2.     والله ، ما نزلت آیة الا وقد علمت فیم انزلت! وأین ـ انزلت! ان ربی وهب لی قلبا عقولا ولسانا سؤولا.

[ ابن سعد در الطبقات الکبرى ( ج2 ص338 ) ، وحاکم حسکانی در شواهد التنزیل ( ج1 ص33 ) ، وأبو نعیم در حلیة الاولیاء ( ج1 ص68 ) ، و خوارزمی فی المناقب ( ص46 ) ، کنجی شافعی در کفایة الطالب ( ب52 ص208 ) ، و الصواعق المحرقة لابن حجر ( ص76 ) ]

3.     ما نزلت آیة فی کتاب الله جلّ وعزّ إلاّ وقد علمت متى نزلت؟ وفیم أُنزلت؟ وما من قریش رجلٌ إلاّ وقد نزلت فیه آیة من کتاب الله تسوقه إلى جنّة أو نار .

راویان این روایت:

ـ ابن مغازلی شافعی (ت/ 483 هـ) در «مناقب علیّ بن أبی طالب (علیه السلام)» ص: 270/ ح318

ـ حاکم حَسْکانی در «شواهد التنزیل» ج1: 275 ـ 282/ ح372 ـ 387[4] از 14 طریق.

ـ علاّمة أبو إسحاق الثعلبی در «الکشف والبیان» ج1: الورقة 250.

ـ علاّمة الجُوَینی در «فرائد السمطین» ج1: 338/ ح260 ـ 262.

ـ علاّمة قندوزی در «ینابیع المودّة» ج1: 295/ ح4 باب ـ 26.

ـ أبو نُعَیم الاصبهانی در «ما نزل من القرآن فی علیّ (علیه السلام)» ص: 106/ ح26 ـ 28 از 3 طریق.

و از ناقلان شیعه:

ـ عیاشی در تفسیر خود ج2: 142/ ح12.

ـ علی بن إبراهیم قمی در «تفسیر القمّی» ج1: 324.

ـ شیخ طوسی در «الامالی» ج1: 381، ص: 371/ ح800، وراجع أیضاً ص: 562/ ح1174.

ـ علاّمة حسین حِبَرِی در کتاب معروف به «تفسیر الحِبَری» ص: 276 ـ 280/ ح36، 37

وللحدیث طرق وأسانید کثیرة، حتّى نقل سید بن طاووس (ت/ 664 هـ) در «سعد السعود» ص: 73، فقال: إنّ محمد بن العبّاس بن مروان رواه فی کتابه من ستة وستین طریقاً.

راجع «إحقاق الحق» ج3: 352، ج14: 309 ـ 314، ح20: 33 ـ 36.

 

از عبدالله بن مسعود نیز چنین نقل شده که:

و الذی لا اله غیره , ما نزلت آیة من کتاب اللّه الا و انا اعلم فیم نزلت و این نزلت.

 

2. آیات نزول قرآن در شب قدر، ظهور در نزول دفعی دارد.

 

سه آیه زیر به موضوع فرود آمدن قرآن در شب قدر از ماه رمضان اشاره دارد:

1.     إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةِ الْقَدْرِ (قدر 1)

2.     حم * وَ الْکِتَابِ الْمُبِینِ * إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرینَ * (دخان 1-3)

3.     شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی أُنْزِلَ فیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقان‏ (بقره 185)

با آیه دخان، نزول در شب و با آیه بقره، این که آن شب در ماه رمضان هست و با آیه قدر، این که آن شب شب قدر است اثبات می شود. (مسلم گرفته شده که ضمیر در آیه قدر به قرآن بازمی گردد نه جبرئیل و مانند آن)

در این که نزول قرآن در چنین شبی به گونه مجموعی (دفعی) یا بخشی (سازگار با نزول تدریجی قرآن) بوده است میان اندیشمندان اسلامی اختلاف هست. پاسخ گویی به این سؤال تا حد زیادی سرنوشت بحث را روشن خواهد کرد.

رویکرد ما برای پاسخ به این سؤال چنین خواهد بود که ابتدا ظهور خود این آیات سه گانه را واکاوی خواهیم کرد و آنگاه با بررسی جوانب دیگر خواهیم دید که آیا این ظهور، ناسازگاری با موضوع مسلم و ضروری دیگری دارد یا نه؛ که در صورت ناسازگاری باید به گونه ای ظهور نخستین این آیات را بدان سو که با آن موضوع ضروری سازگار باشد سوق داده و در واقع از یک ظهور ابتدایی به ظهور پایدار (از نگره مجموع جوانب) سیر کرد.

ظاهر این آیات به لحاظ آن که در مقام تفخیم و امتنان است، نزول دفعی است. فضای آیات سوره قدر و دخان امری فراعادی را می رساند. به ویژه در انتهای سوره قدر که به نوعی فضای ملکوتی تصریح شده است (فرود آمدن فرشتگان و روح در همان شب نزول قرآن برای همه امور). پس نحوه استظهار را بدین گونه بازنویسی می کنیم:

الف. این آیات در مقام تفخیم و امتنان است

ب. آیات سوره قدر و دخان امری فراعادی را می رساند.

نتیجه از الف و ب: مقام تفخیم و فوق عادی بودن، با نزول بخشی (که مانند نزول های غیر ماه رمضان در نظر گرفته شود) سازگار نیست.

عدم پذیرش ظهور این استظهار به معنی پذیرش نزول بخشی از قرآن در این شب، سه صورت دارد:

1.       مقصود نزول نخستین آیات فرود آمده بر پیامبر صلی الله علیه و آله است.

2.       مقصود نزول بخشی از آیات فرود آمده بر پیامبر صلی الله علیه و آله است بی آن که نخستین آیات مقصود باشد.

3.       مقصود نزول بخش عمده ای از مجموع آیات قرآن است.

اکنون به بررسی و نقد این سه صورت می پردازیم:

صورت نخست: نزول نخستین آیات فرود آمده بر پیامبر صلی الله علیه و آله

از علمای شیعه شیخ مفید، سید مرتضی، ابن شهرآشوب، آیت الله معرفت (التمهید ج ص) و ... و از دانشمندان عامه محمد بن اسحاق، شعبی، أبو سلیمان دمشقی، زمخشری (الکشاف، ج‏1، ص227) و مراغی (تفسیر المراغی، ج‏25 ص119) و ... چنین اندیشه ای دارند.

رازی در تفسیر کبیراین قول را در ضمن نظرات نزول قرآن در شب قدر طرح کرده و در توضیح آن می افزاید:  

و هو قول محمد بن إسحاق و ذلک لأن مبادئ الملل و الدول هی التی یؤرخ بها لکونها أشرف الأوقات و لأنها أیضا أوقات مضبوطة معلومة.

و آنگاه همو اعتراف می کند که بر پایه این سخن گونه ای از مجاز را باید پذیرفت چرا که در این صورت ناگزیر قرآن بر برخی اجزاء و بخشهای آن اطلاق شده است.

نقد صورت نخست:

اولاً- سخنی که رازی بدان اشاره کرد و برخی دیگر نیز (در کتاب التمهید چنین آمده است: لأنّ کلّ حادث خطیر، إذا کانت له مدّة وامتداد زمنّی، فإنّ بدء شروعه هو الذی یسجّل تاریخیّا کما إذا سُئل عن تاریخ دولة أو مؤسّسة أو تشکیل حزبیّ، أو إذا سئل عن تاریخ دراسة طالب علم أو تلبُّسه الخاصّ وأمثال ذلک، فإنّ الجواب هو تعیین مبدأ الشروع أو التأسیس لاغیر) برای استدلال یا استقراب بدان دست یازیده اند قابل درنگ است.

چرا که سخن فوق در اموری است که تکوین آن با زمان آغاز نخستین آن حاصل می شود و حصول متکرر و دوباره ای برای آن لحاظ نمی شود. به عنوان مثال شکل گیری یک دولت یا حزب (مانند حزب دوم خرداد و حزب 14 مارس و ... ) در همان تاریخ آغاز، صورت می گیرد و این گونه نیست که بقاء آن حزب، به عنوان شکل گیری مجدد تلقی شود.

یا ورودیان دانشگاه به این دلیل با زمان نخستین ورود به دانشگاه سنجیده می شوند که اساسا معیار در شکل گیری پرونده دانشجویی بر اساس سال ورود شکل می گیرد و این امر در سالهای بعد تکرار نمی شود.

اما درباره اموری که اجزاء جدا از هم دارد چنین نیست. نزول تدریجی قرآن امری است که گاه به گاه و به صورت جدا از هم صورت می گرفته است و در چنین چیزی زمان آغاز جزء نخست نمی تواند بیانگر شکل گیری مجموعه اجزاء باشد. برای روشنی بیشتر به مثال پدری که گاه به گاه فرزندش را پند می دهد توجه کنید. در این مثال پند روز نخست (مثلا 15 آبان 1388) با دهها پند روزهای بعد در یک درجه و عرض قرار داشته و منفک از یکدیگرند. از این رو پدر نمی توان چنین اذعان کند که: ما پند خود را روز 15 آبان 1388 صادر کردیم!    

ثانیاً- با توجه به نوعی استفاضه معنایی آغاز رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله در غیر ماه رمضان بوده است. و این که تا ماه رمضان سال نخست بعثت، هیچ قرآنی بر ایشان نازل نشده است مردود است. (درباره این موضوع در آینده سخن خواهیم آورد)

صورت دوم: نزول بخشی از آیات فرود آمده بر پیامبر صلی الله علیه و آله

نقد صورت دوم:

باید اذعان داشت که وجهی برای ذکر زمان نزول برخی آیات به عنوان قرآن متصور نمی باشد. چون اگر آیات نازل شده در ماه رمضان از جهت ویژگی، با آیات نازل شده در سایر اوقات یکسان باشد، هیچ وجهی برای یادکرد از نزول آن آیات وجود ندارد. به ویژه آن که این یادکرد در فواصل مختلف و زمانهای متفاوت بعدی صورت گیرد.

در جدول زیر رتبه نزول سه سوره قدر، دخان و بقره را که آیات مورد بحث در آنها قرار دارد،بر اساس همه اقوال آورده ایم:

اقوال در ترتیب نزول سوره های قدر، دخان و بقره

 

مأخذ

قدر

دخان

بقره

1

یعقوبی به روایت ابوصالح از ابن عباس

21 مکی

59 مکی

81 مدنی

2

صاحب مبانی به روایت ابوصالح از ابن عباس

21 مکی

60 مکی

85 مدنی

3

صاحب مبانی به روایت عثمان بن عطاء از ابن عباس

24 مکی

63 مکی

86 مدنی

4

صاحب مبانی به روایت علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله

23 مکی

60 مکی

85 مدنی

5

ابن ندیم به روایت زهری از حمد بن نعمان

24 مکی

63 مکی

87 مدنی

6

شهرستانی به روایت مقاتل از رجاله

100 مدنی

58 مکی

85 مدنی

7

شهرستانی به روایت امیرمومنان علی علیه السلام

48 مکی

54 مکی

80 مدنی

8

شهرستانی به روایت ابن عباس

23 مکی

61 مکی

84 مدنی

9

شهرستانی به روایت ابن واقد

24 مکی

63 مکی

86 مدنی

10

شهرستانی به روایت امام صادق علیه السلام

24 مکی

63 مکی

86 مدنی

11

خازن

22 مکی

60 مکی

81 مدنی

12

سیوطی به روایت یزید نحوی از عکرمه و حسن بن ابی الحسن

24 مکی

58 مکی

84 مدنی

13

سیوطی به روایت امیه ازدی از جابر بن یزید

25 مکی

63 مکی

86 مدنی

14

خطیب

24 مکی

63 مکی

86 مدنی

15

حسینی مولوی در کشف الآیات

سال اول هجری/ مدنی

سال پنجم بعثت/ مکی

سال نهم هجری/ مدنی

16

عزه دروزه

25 مکی

64 مکی

87 مدنی

جدول فوق و شواهد دیگر نشان می دهد که اختلاف زمانی میان این سه سوره قطعی است، به گونه ای که میان سوره قدر و دخان حدود 40 سوره دیگر و میان سوره دخان و بقره بیش از 20 سوره دیگر نازل گشته است. به ویژه نسبت به سوره بقره که به یقین در مدینه نازل گشته، بسیار بعید و بی وجه به نظر می رسد که پس از گذشت بیش از 13 سال، نزول فرازی از آیات که دارای ویژگی ممتازی نسبت به سایر آیات نیستند مورد یادکرد قرار گیرد.

حال اگر آیات نازل شده در ماه رمضان از جهت ویژگی، با آیات نازل شده در سایر اوقات یکسان نبوده و دارای امتیاز خاص باشد، در این صورت یادکرد از آن با تعبیر «قرآن» بسیار نارسا و مستبعد به نظر می آید. توجه به ادامه آیه سوره بقره که در آن «هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان» آمده، این استبعاد را تشدید می کند که این اوصاف (هدایت عمومی و حجت و بینه روشن الاهی) وصف فرازی از آیات باشد نه کل قرآن. ضمن آن که واقعیتِ آیات نازل شده در سایر اوقات، چنین احتمالی را که آن آیات متفاوت از دیگر آیات باشد، منتفی می کند.      

صورت سوم: نزول بخش عمده ای از مجموع آیات قرآن

این احتمال در تفسیر فی ظلال القرآن ( ج‏1 ص171) به صورت یکی از دو احتمال طرح شده است.

نقد صورت سوم:

توجه به مضامین آیات قرآنی که بر اساس وقایع مختلف، شأن نزول خاصی دارد و نیز توجه به این که آیات نازل شده در ماه رمضان، مربوط به سال نخست بعثت می شود (طبق آنچه که قائل این سخن بر آن است)، احتمال یاد شده به روشنی رد می شود. 

نتیجه نقد صورتهای سه گانه:

با مردود یا غیر ظاهر شدن صورتهای سه گانه به همان استظهار نخستین باز می گردیم که همان نزول دفعی است.

درخور یادآوری است این که این ظهور سازگار با دسته ای از روایات است که در نزول دفعی قرآن در شب قدر یا ماه رمضان ظهور دارد و بسیار بعید است که در آنها بعض قرآن مقصود باشد. نمونه ای از این روایات در کتاب شریف کافی بدین قرار است:

الکافی، ج‏1، ص: 248                

روایت ضعیفه: وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ یَقُولُ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ صَدَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ اللَّهُ الْقُرْآنَ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر ... .

الکافی، ج‏4، ص65:

روایت ضعیفه: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ عَمْرٍو الشَّامِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً ... فَغُرَّةُ الشُّهُورِ شَهْرُ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ وَ نُزِّلَ الْقُرْآنُ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَاسْتَقْبِلِ الشَّهْرَ بِالْقُرْآن‏.

الکافی، ج‏4، ص157:

روایت موثقه: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ نَزَلَتِ التَّوْرَاةُ فِی سِتٍّ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ نَزَلَ الْإِنْجِیلُ فِی اثْنَتَیْ عَشْرَةَ لَیْلَةً مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ نَزَلَ الزَّبُورُ فِی لَیْلَةِ ثَمَانِیَ عَشَرَةَ مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ نَزَلَ الْقُرْآنُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْر.

روایت صحیحه: عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنِ الْفُضَیْلِ وَ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ حُمْرَانَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ قَالَ نَعَمْ لَیْلَةُ الْقَدْرِ وَ هِیَ فِی کُلِّ سَنَةٍ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی الْعَشْرِ الْأَوَاخِرِ فَلَمْ یُنْزَلِ الْقُرْآنُ إِلَّا فِی لَیْلَةِ الْقَدْر.

الکافی، ج‏4، ص164:

روایت موثقه: مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا کَانَتْ آخِرُ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ فَقُلِ اللَّهُمَّ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أَنْزَلْتَ فِیهِ الْقُرْآنَ وَ قَدْ تَصَرَّمَ وَ أَعُوذُ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ یَا رَبِّ ... .

الکافی، ج‏4، ص69:

روایت صحیحه: عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ کُنَّا عِنْدَهُ ثَمَانِیَةَ رِجَالٍ فَذَکَرْنَا رَمَضَانَ فَقَالَ لَا تَقُولُوا هَذَا رَمَضَانُ ... وَ لَکِنْ قُولُوا شَهْرُ رَمَضَانَ فَإِنَّ الشَّهْرَ مُضَافٌ إِلَى الِاسْمِ وَ الِاسْمُ اسْمُ اللَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ وَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ جَعَلَهُ مَثَلًا وَ عِیدا.

 

3. جمع نزول دفعی قرآن در شب قدر، با نزول تدریجی

 

در اینجا باید تنافی میان ظهور یاد شده آیات سه گانه و نزول تدریجی قرآن که پیشتر قطعی بودن آن را اثبات کردیم برطرف گردد تا این ظهور به ظهور پایدار تبدیل شود.

از سوی کسانی که ظهور یاد شده را پذیرفته و در صدد حل این تناقض برآمده اند وجوهی ذکر شده که به بیان آنها می پردازیم:  

صورتهای جمع میان نزول دفعی و تدریجی:

1.        مقصود از نزول دفعی قرآن، به طور مجاز نزول سوره ای است که معارف والای قرآن را در بر دارد

بر اساس این قول، مقصود از قرآن در نزول دفعی، کل قرآن نبوده بلکه فرازی از آیات یا سوره ای (مانند سوره حمد) است که عمده معارف والای قرآن را در بردارد، از این رو نزول آن به منزله نزول کل قرآن خواهد بود. (به نقل از المیزان ج 2ص 19)

این سخن چه بسا با روایاتی که در ارج سوره حمد آمده سازگار باشد.

به پاره ای از این روایات اشاره می شود:

 

1-     من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص: 310: فِیمَا ذَکَرَهُ الْفَضْلُ مِنَ الْعِلَلِ عَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ:

 أُمِرَ النَّاسُ بِالْقِرَاءَةِ فِی الصَّلَاةِ لِئَلَّا یَکُونَ الْقُرْآنُ مَهْجُوراً مُضَیَّعاً وَ لْیَکُنْ مَحْفُوظاً مَدْرُوساً فَلَا یَضْمَحِلَّ وَ لَا یُجْهَلَ وَ إِنَّمَا بُدِئَ بِالْحَمْدِ دُونَ سَائِرِ السُّوَرِ لِأَنَّهُ لَیْسَ شَیْ‏ءٌ مِنَ الْقُرْآنِ وَ الْکَلَامِ جُمِعَ فِیهِ مِنْ جَوَامِعِ الْخَیْرِ وَ الْحِکْمَةِ مَا جُمِعَ فِی سُورَةِ الْحَمْدِ- وَ ذَلِکَ أَنَّ قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْحَمْدُ لِلَّه‏... .

 

2-     الأمالی للصدوق و عیون أخبار الرضا علیه السلام بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ:

إِنَّ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- آیَةٌ مِنْ فَاتِحَةِ الْکِتَابِ وَ هِیَ سَبْعُ آیَاتٍ تَمَامُهَا بِـ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ فَأَفْرَدَ الِامْتِنَانَ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ وَ جَعَلَهَا بِإِزَاءِ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ إِنَّ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ أَشْرَفُ مَا فِی کُنُوزِ الْعَرْشِ ... .

3-     تفسیر القمی: أَبِی عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:

 إِنَّ إِبْلِیسَ رَنَّ رَنِیناً لَمَّا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ ص عَلَى حِینِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ وَ حِینَ أُنْزِلَتْ أُمُّ الْقُرْآن‏.

4-     معانی الأخبار و علل الشرائع: مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الشَّاهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ السُّخْتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَسْوَدَ الْوَرَّاقِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْکَدِرِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص:

مَنَّ عَلَیَّ رَبِّی وَ قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ أَرْسَلْتُکَ ... وَ أَعْطَیْتُکَ لَکَ وَ لِأُمَّتِکَ کَنْزاً مِنْ کُنُوزِ عَرْشِی فَاتِحَةَ الْکِتَابِ وَ خَاتِمَةَ سُورَةِ الْبَقَرَةِ الْخَبَر.

5-     ثواب الأعمال (و در تفسیر عیاشی از ابن البطائنی): أَبِی عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ (ضعیف‏فی‏الحدیث،فاسدالمذهب‏) عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنِ ابْنِ الْبَطَائِنِیِّ (من‏روساءالواقفة،ضعیف‏) عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:

اسْمُ اللَّهِ الْأَعْظَمُ مُقَطَّعٌ فِی أُمِّ الْکِتَابِ‏

6-     تفسیر العیاشی عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبَانٍ یَرْفَعُهُ إِلَى النَّبِیِّ ص قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ:

یَا جَابِرُ أَ لَا أُعَلِّمُکَ أَفْضَلَ سُورَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ فِی کِتَابِهِ؟ قَالَ: فَقَالَ جَابِر:ٌ بَلَى بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِیهَا. قَالَ: فَعَلَّمَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ أُمَّ الْکِتَابِ. قَالَ: ثُمَّ قَالَ لَهُ: یَا جَابِرُ أَ لَا أُخْبِرُکَ عَنْهَا قَالَ: بَلَى بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَأَخْبِرْنِی! قَالَ: هِیَ شِفَاءٌ مِنْ کُلِّ دَاءٍ إِلَّا السَّامَ یَعْنِی الْمَوْت‏.

7-     تفسیر العیاشی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ فَقَالَ:

فَاتِحَةُ الْکِتَابِ یُثَنَّى فِیهَا الْقَوْلُ قَالَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ مَنَّ عَلَیَّ بِفَاتِحَةِ الْکِتَابِ مِنْ کَنْزِ الْجَنَّة ... .

8-     وَ رَوَى غَیْرُهُ عَنْ أُبَیِّ بْنِ کَعْبٍ أَنَّهُ قَالَ قَرَأْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَاتِحَةَ الْکِتَابِ فَقَالَ:

وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِی التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ لَا فِی الزَّبُورِ وَ لَا فِی الْقُرْآنِ مِثْلَهَا هِیَ أُمُّ الْقُرْآنِ وَ هِیَ السَّبْعُ الْمَثَانِی وَ هِیَ مَقْسُومَةٌ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ عَبْدِهِ وَ لِعَبْدِهِ مَا سَأَل‏.

نقد این قول:

1.       در سوره حجر اگر مقصود از سبعا من الْمَثَانِی سوره حمد باشد آن را در کنار قرآن عظیم آورده است.

2.       مشابه این تعابیر درباره آیة الکرسی و سوره توحید و ... آمده است.

3.       اساسا اگر هدف تعظیم سوره حمد است چنین استعمالی باعث ایهام در مطلب است.

نتیجه این که اثبات چنین ادعایی به شواهدی بیش از این نیازمند است.

 

2.       نزول دفعی به بیت المعمور و نزول تدریجی در مدت حدود بیست سال

بر پایه این سخن که در روایات شیعه و سنی وارد شده است، قرآن کریم در دو مرحله فرود آمده است. نخست نزول دفعی به بیت المعمور در شب قدر و دیگری نزول تدریجی همان قرآن در طول 20 یا 23 سال.

الف) روایات شیعه در این زمینه عبارتند از:

1- الکافی ج2  ص628 :

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ«» عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ«» عَنْ الْقَاسِمِ«» بْنِ مُحَمَّدِ«» عَنْ سُلَیْمَانَ«» بْنِ دَاوُدَ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَ جَلَّ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ (البقرة / 185) وَ إِنَّمَا أُنْزِلَ فِی عِشْرِینَ سَنَةً بَیْنَ أَوَّلِهِ وَ آخِرِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَزَلَ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَى الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ ثُمَّ نَزَلَ فِی طُولِ عِشْرِینَ سَنَةً ثُمَّ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ ص نَزَلَتْ صُحُفُ إِبْرَاهِیمَ فِی أَوَّلِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ لِسِتٍّ مَضَیْنَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَ الْإِنْجِیلُ لِثَلَاثَ عَشْرَةَ لَیْلَةً خَلَتْ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَ الزَّبُورُ لِثَمَانِیَةَ عَشَرَ خَلَوْنَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ أُنْزِلَ الْقُرْآنُ فِی ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ. سند ضعیف

2- روایت مرفوعه ای از تفسیر معروف به تفسیر قمی، ج‏1 ص66 به نقل از علی بن ابراهیم:

قال: و سُئِلَ الصادقُ ع عَن شَهْر رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ کیف کان، و إنما أُنْزِلَ الْقُرْآنُ فِی طُولِ عِشْرِینَ سَنَةً فقال: إنه نَزَلَ جُمْلَةً وَاحِدَةً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَى الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ، ثُمّ نَزَلَ من الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ إلى النبی ص فِی طُولِ عِشْرِینَ سَنَةً.

3- روایت مرفوعه ای از تفسیر عیاشی، ج‏1 ص80 به نقل از ابراهیم:

عن إبراهیم عن أبی عبد الله ع. قال: سألته عن قوله «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ» کیف أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ و إنما أُنْزِلَ الْقُرْآنُ فِی طُولِ عِشْرِینَ سَنَةً من أوله إلى آخره فقال ع: نزل القرآن جُمْلَةً وَاحِدَةً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَى الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ، ثم أنزل من الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ فِی طُولِ عِشْرِینَ سَنَةً، ثم قال: قال النبی ص نزلت صُحُفُ إبراهیمَ فی أوّل لیلةٍ من شهر رمضان و أنزلتِ التوراةُ لِسِتٍّ مَضَینَ مِن شَهر رمضان و أنزلت الإنجیل لثلاث عشرة لیلة خَلَت مِن شهر رمضان، و أنزل الزَبورُ لِثَمانی عَشرة من رمضان و أُنْزِلَ الْقُرْآنُ لأربع و عِشرین مِن رَمَضان «3».

 

الف) روایات عامه در این زمینه بسیار است که جملگی با طریق های گوناگون از ابن عباس نقل شده است.

در این روایات که در مضمون همسو و در لفظ تفاوتهایی با هم دارند از محل نزول دفعی با تعابیر:

«البیت المعمور»،

«بیت العزّه»،

«سماء الدنیا»،

«السماء الدنیا»،

« بیت العزّه من السماء الدنیا»،

«مواقع النجوم فی السماء الدنیا»

و «علی جبرئیل فی السماء الدنیا»

یاد شده است که این اختلاف تعابیر به احتمال قوی در گذر زمان بر اثر عواملی همچون نقل مضمونی یا مانند آن به وجود آمده است.

سیوطی در الاتقان این قول را «الاصح الاشهر» و بسیاری از روایات آن را صحیح می داند.

در میان بزرگان شیعه شیخ صدوق به صراحت از روایات یاد شده بهره جسته و این قول را برگزیده است. وی در کتاب الاعتقادات گوید:

اعتقادنا فی ذلک انّ القرآن نَزَلَ فی شهر رمضان فی لیلة القدر، جملةً واحدةً إلى البیت المعمور، ثمّ نزل من البیت المعمور فی مدة عشرین سنة. وأنّ اللّه تبارک و تعالی أعطى نبیّه العلم جملةً. و قال له: «وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أنْ یُقْضى إلَیْکَ وَحْیُهُ و قُل رَبّ زدنی علما». و قال عز وجل:«لا تحرک به لسانک لتعجل به * إن علینا جمعه وقرآنه * فإذا قرأناه فاتبع قرآنه * ثم إن علینا بیانه».

شیخ مفید در تصحیح الاعتقاد پس از نقل سخن شیخ صدوق به نقد آن برخاسته و می گوید:

الذی ذهب إلیه أبو جعفر فی هذا الباب أصله حدیث واحد لا یوجب علما ولا عملا(6). ونزول القرآن على الأسباب الحادثة حالا بحال(7) یدل على خلاف ما تضمنه الحدیث، وذلک أنه قد تضمن حکم ما حدث وذکر ما جرى على وجهه، وذلک لا یکون على الحقیقة إلا بحدوثه عند السبب، ألا ترى إلى قوله تعالى: (وقولهم قلوبنا غلف بل طبع الله علیها بکفرهم) وقوله: (وقالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم ما لهم بذلک من علم) وهذا خبر عن ماض، ولا یجوز أن یتقدم مخبره، فیکون حینئذ جزاءا [نسخه: خبرا] عن ماض وهو لم یقع بل هو فی المستقبل. و أمثال ذلک فی القرآن کثیرة.

وقد جاء الخبر بذکر الظهار وسببه، وأنها [و إنما] لما جادلت النبی صلى الله علیه وآله وسلم [نسخه: جادلته التی] فی ذکر الظهار أنزل الله تعالى: (قد سمع الله قول التی تجادلک فی زوجها)(6) وهذه قصة [نسخه: قضیة] کانت بالمدینة فکیف ینزل الله تعالى الوحی بها بمکة قبل الهجرة، فیخبر بها أنها قد کانت ولم تکن!(8) ولو تتبعنا قصص القرآن لجاء مما ذکرناه(9) کثیر لا یتسع به المقال، وفیما ذکرناه منه کفایة لذوی الألباب. وما أشبه ما جاء به الحدیث بمذهب المشبهة الذین زعموا أن الله سبحانه وتعالى لم یزل متکلما بالقرآن ومخبرا عما یکون بلفظ کان، وقد رد علیهم أهل التوحید بنحو ما ذکرناه. وقد یجوز فی الخبر الوارد فی نزول القرآن جملة فی لیلة القدر بأن المراد أنه نزل جملة منه فی لیلة القدر ثم تلاه ما نزل منه إلى وفاة النبی صلى الله علیه وآله وسلم فأما أن یکون نزل بأسره وجمیعه فی لیلة القدر فهو بعید مما یقتضیه ظاهر القرآن والمتواتر من الأخبار وإجماع العلماء على اختلافهم فی الآراء.

فصل:

فأما قوله تعالى: (ولا تعجل بالقرآن من قبل أن یقضى إلیک وحیه) ففیه وجهان غیر ما ذکره أبو جعفر وعول فیه على حدیث شاذ:

أحدهما: أن الله تعالى نهاه عن التسرع إلى تأویل القرآن قبل الوحی إلیه به، وإن کان فی الامکان من جهة اللغة ما قالوه على مذهب أهل اللسان [ر.ک: کتاب أوائل المقالات ص 55].

والوجه الآخر: أن جبرئیل - على السلام - کان یوحی إلیه بالقرآن فیتلوه معه حرفا بحرف، فأمره الله تعالى أن لا یفعل ذلک ویصغی إلى ما یأتیه به جبرئیل، أو ینزله الله تعالى علیه بغیر واسطة حتى یحصل الفراغ منه، فإذا تم الوحی به تلاه ونطق به وقرأه.

فأما ما ذکره المعول على الحدیث من التأویل فبعید، لأنه لا وجه لنهی الله تعالى له عن العجلة بالقرآن الذی هو فی السماء الأربعة حتى یقضى إلیه وحیه، لأنه لم یکن محیطا علما بما فی السماء الرابعة قبل الوحی به إلیه، فلا معنى لنهیه عما لیس فی إمکانه. اللهم إلا أن یقول قائل ذلک أنه کان محیطا علما بالقرآن المودع فی السماء الرابعة، فینتقض کلامه ومذهبه، لأنه کان فی السماء الرابعة لأن ما فی صدر رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم وحفظه فی الأرض فلا معنى لاختصاصه بالسماء، ولو کان ما فی حفظ رسول الله صلى الله علیه وآله وسلم یوصف بأنه فی السماء الرابعة خاصة لکان ما فی حفظ غیره موصوفا بذلک، ولا وجه یکون حینئذ لإضافته إلى السماء الرابعة، ولا إلى السماء الأولى فضلا عن السماء الرابعة! ومن تأمل ما ذکرناه علم أن تأویل الآیة على ما ذکره المتعلق بالحدیث بعید عن الصواب.

در رسائل سید مرتضی چنین آمده است:

المسألة الحادیة عشر

ما القول عنده فیما ذهب الیه أبو جعفر ابن بابویه (رضی الله عنه) من أن القرآن نزل جملة واحدة على النبی صلى الله علیه وآله الى أن یعلم به جملة واحدة ، وانصرف على قوله سبحانه (وقال الذین کفروا نزل علیه القرآن جملة واحدة) الایة ، الى أن العلم به جملة واحدة ، انتفى على الذین حکى الله سبحانه عنهم هذا لا عنه (علیه السلام) بقول الله تعالى (شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن) .

وذلک على مقتضى ثبوت هذه الصفة للعموم المستغرق یدل على ما ذهب الیه ، اذ ظاهره أقوى من الظاهر المتقدم . ولو تکافئا فی الظاهر ، لوجب تجویز ما ذهب الیه ، الا أن یصرف عنه دلیل قاطع یحکم على الایتین جمیعا ، ولیس

للعقل فی ذلک مجال ، فلابد من سمع لا یدخله الاحتمال . و یلزم تجویز ما ذهب الیه أیضا على مقتضى ثبوت هذه الصورة مشترکة بین العموم والخصوص على سواء .

وقد جاءت روایات ان لم یوجب القطع بهذا الجائز أوجبت ترجیحه ونحوها ، یقتضی أن الله سبحانه أنزل القرآن على نبیه صلى الله علیه وآله جملة واحدة ، ثم کان جبرئیل ( علیه السلام ) یأتیه عن الله سبحانه ، بأن یظهر فی کل

زمان ما یقتضیه الحوادث والعبادات المشروعة فیه ، وأشهد على ذلک بقوله تعالى ( ولا تعجل بالقران من قبل أن یقضی الیک وحیه وقل رب زدنی علما) .

فان یکن القطع بذلک صحیحا على ما ذهب الیه أبو جعفر (رضى الله عنه) أنعم بذکره وتصرفه ، وان یکن عنده باطلا تطول بالابانة عن بطلانه وکذب روایته ، وان کان الترجیح له أولى ذکره ، وان کان الصحیح عنده تکافئ الجائزین. نظره انشاء الله تعالى .

الجواب :

اما انزال القرآن على النبی صلى الله علیه وآله فی وقت واحد أو فی أوقات مختلفة ، فلا طریق الى العلم به الا السمع ، لان البیانات العقلیة لا تدل علیه ولا تقتضیه . واذا کان الغرض بانزال القرآن أن یکون علما للنبی صلى الله علیه وآله ومعجزا لنبوته وحجة فی صدقه ، فلا حجة فی هذا الغرض بین أن ینزل مجتمعا أو متفرقا .

وما تضمنه من الاحکام الشرعیة فقد یجوز أن تکون مترتبة فی أزمان مختلفة ، فیکون الاطلاع علیها والاشعار بها مترتبین فی الاوقات بترتیب العبادات .

وکما أن ذلک جائز ، فجائز أیضا أن ینزل لله تعالى جملة واحدة على النبی صلى الله علیه وآله ، وان کانت العبادات التی فیه تترتب وتختص بأوقات مستقبلة وحاضرة .

والذی ذهب الیه أبو جعفر ابن بابویه (رحمه الله) من القطع على أنه أنزل جملة واحدة ، وان کان علیه السلام متعبدا باظهاره وأدائه متفرقا فی الاوقات . ان کان معتمدا فی ذلک على الاخبار المرویة التی رواها فتلک أخبار آحاد لا توجب علما ولا تقتضی قطعا ، وبأزائها أخبار کثیرة أشهر منها وأکثر ، تقتضی أنه أنزل متفرقا ، وان بعضه نزل بمکة وبعضه بالمدینة ، ولهذا نسب بعض القرآن الى أنه مکی وبعضه مدنی . وأنه صلى الله علیه وآله کان یتوقف عند حدوث حوادث ، کالظهار وغیره ، على نزول ما ینزل الیه من القرآن ، ویقول صلى الله علیه وآله : ما أنزل الی

فی هذا شئ . ولو کان القرآن أنزل جملة واحدة لما جرى ذلک ، ولکان حکم الظهار وغیره مما یتوقف فیه معلوما له ، ومثل هذه الامور الظاهرة المنتشرة لا یرجع عنها بأخبار الاحاد خاصة .

فأما القرآن نفسه فدال على ذلک ، وهو قوله تعالى ( وقال الذین کفروا لولا نزل علیه القرآن جملة واحدة) ولو کان أنزل جملة واحدة لقیل فی جوابهم قد أنزل على ما اقترحتم ، ولا یکون الجواب کذلک ( لنثبت به فؤداک ورتلناه ترتیلا) .

وفسر المفسرون کلهم ذلک بأن قالوا : المعنى انا أنزلناه کذلک أی متفرقا یتمهل على اسماعه ، ویتدرج الى تلقیه . والترتیل أیضا انما هو ورود الشئ فی أثر الشئ ، وصرف ذلک الى العلم به غیر صحیح ، لان الظاهر خلافه .

ولم یقل القوم لولا أعلمنا بنزوله جملة واحدة ، بل قالوا : لولا أنزل الیک جملة واحدة ، وجوابهم اذا کان أنزل کذلک أن یقال : قد کان الذی طلبتموه ، ولا یحتج لانزاله متفرقا بما ورد بنزوله فی تمام الایة .

فأما قوله تعالى ( شهر رمضان الذی أنزل فیه القرآن) فانما یدل على أن جنس القرآن نزل فی هذا الشهر ، ولا یدل على نزول الجمیع فیه . ألا ترى أن القائل یقول : کنت أقرا الیوم القرآن ، وسمعت فلانا یقرا القرآن ، فلا یرید جمیع القرآن على العموم ، وانما یرید الجنس . ونظائره فی اللغة لا تحصى ، ألا ترى أن العرب یقول : هذه أیام اکل فیها اللحم ، وهذه أیام اکل فیها الثرید ، وهو لا یعنی جمیع اللحم وأکل الثرید على العموم ، بل یرید الجنس والنوع .

وقد استقصیت هذه النکتة فی مواضع کثیرة من کلامی .

فأما قوله تعالى ( ولا تجعل بالقرآن من قبل أن یقضى الیک وحیه) فلا ندری من أی وجه دل على أنه أنزل جملة واحدة وقد کان أنه ( رحمه الله ) یبین وجه دلالته على ذلک . وهذه الایة بأن تدل على أنه ما أنزل جملة واحدة أولى ، لانه تعالى قال ( قبل أن یقضى الیک وحیه ) وهذا یقتضی أن فی القرآن منتظرا ما قضى الوحی به وقوع منه ، فان نزول ذلک على أن المراد به قبل أن یوحى الیک بأدائه ، فهو خلاف الظاهر . وقد کنا سئلنا املاء تأویل هذه الایة قدیما ، فأملینا فیها مسألة مستوفاة ، وذکرنا عن أهل التفسیر فیها وجهین ، وضممنا الیهما وجها ثالثا تفردنا به .

وأحد الوجهین المذکورین فیها : أنه کان علیه السلام اذا نزل علیه الملک بشئ من القرآن قرأه مع الملک المؤدی له الیه قبل أن یستتم الاداء حرصا منه علیه السلام على حفظه وضبطه ، فأمر علیه السلام بالتثبت حتى ینتهی غایة

الاداء ، لتعلق الکلام بعضه ببعض .

والوجه الثانی : أنه صلى الله علیه وآله نهی أن یبلغ شیئا من القرآن قبل أن یوحى الیه بمعناه وتأویله وتفسیره .

والوجه الذی انفردنا به : أنه صلى الله علیه وآله نهی عن أن یستدعی من القرآن ما لم یوح الیه به ، لان ما فیه مصلحة منه لابد من انزاله وان لم یستدع ، لانه تعالى لا یدخر المصالح عنهم وما لا مصلحة فیه لا ینزله على کل حال ، فلا معنى للاستدعاء ولا تعلق للایة بالموضع الذی وقع فیه . (جواب المسائل الطرابلسیّات الثالثة. ضمن المجموعة الأُولى من رسائل الشریف المرتضى، ص 403 ـ 405)

مرحوم آیت الله معرفت نیز پس از طرح این قول در نقد آن چنین آورده است:

وقد أخذ الظاهریّون من أصحاب الحدیث بظاهر هذه الروایات، مستریحین بأنفسهم إلى مدلولها الظاهری تعبّدا محضا.

أمّا المحقّقون من العلماء فلم یرقهم الأخذ بما لایمکن تعقّله، ولامقتضى للتعبّد بما لایرجع إلى اُصول العبادیات، ومن ثمّ أخذوا ینقدون هذه الأحادیث نقدا علمیّا. متسائلین: ماهی الفائدة الملحوظة من وراء نزول القرآن جملة واحدة فی إحدى السماوات العلى، ثمّ ینزل تدریجیا على رسول‏اللّه‏ صلى‏ الله علیه و ‏آله ؟!

وإجابة على هذا السؤال، قال الفخر الرازی: ویحتمل أن یکون ذلک تسهیلا على جبرائیل أو لمصلحة النبیّ صلى‏ الله علیه و ‏آله فی توقّع الوحی من أقرب الجهات. وهذا الجواب غایة فی الوهن و السقوط، مضافا إلى أنّه تخرّص بالغیب، ونستغرب صدور مثل هذا الکلام الفارغ من مثل هذا الرجل المضطلع بالتحقیق!!

مرحوم سید عبد الاعلی سبزواری در مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، ج‏3 ص41 این قول را طرح کرده و به اشکالات آن پاسخ می دهد:

و أشکل علیه: بأنّ نزوله إلى السماء الدنیا لم یکن فیه أی منة علینا و لا معنى لاتصافه بالهدایة و الفرقان و بقائه فی السماء الدنیا مدة سنین و هذا مما ینفیه قوله تعالى: هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ.

و أجیب عنه: بأنّ اتصاف القرآن بالهدایة و الفرقان اقتضائی أی: من شأنه أن یهدی من التمس الهدایة منه، و أن یکون فرقانا إذا التبس الحق بالباطل.

و بعبارة أخرى: إنّ اتصافه بهما یکون بتتمیم إنزاله إلى الرسول (صلّى اللّه علیه و آله).

و نوقش فی ذلک بأنّه لا یمکن إنزاله جملة واحدة و لو إلى السماء الدنیا، لأنّ منه الناسخ و المنسوخ، و منه ما یکون جوابا لسؤال، أو إنکار قول، أو حدوث حادثة، و لا یتأتى ذلک إلا إذا نزل متفرقا.

و یمکن الجواب عنه: بأنّ الحوادث المتدرجة الزمانیة المتقدمة بعضها على بعض أو المقارنة بعضها مع بعض إنّما تکون بالنسبة إلى سلسلة الزمان المتدرجة فی الحوادث المحصورة فی الزمان الذی لا ینفک عن التغیر و الحدثان. و أما بالنسبة إلى اللّه تعالى المحیط بما سواه بکل معنى الإحاطة و العالم بالجزئیات قبل حدوثها، فتکون جمیع الحوادث المتعاقبة فی الزمان عنده شیئا واحدا واقعا فی آن واحد و الإشکال إنّما هو بالنسبة إلى الزمانی لا بالنسبة إلى المنزّه عن الزمان.

اشکال: این که نزول ماه رمضان به پیامبر ربطی نداشته بعید است. به پیامبر در ماه رمضان چیزی نازل نشده بعید است. (رشیدرضا)

قضاوت درباره این نظریه را به آینده وا می گذاریم.

سید جلال جمالی 1389

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی